از عرش صدای ربنا می اید...
«...رَمَضان الذّی اَنزَلتَ فیِهِ القُِرآن...» ماه خدا از راه رسید...مبارکه... از اینکه از خاطراتکده ی پسرم مثل یه بولتن برای اعلام مناسبتها استفاده کنم بدم میاد و هیچ مناسبتی رو اینجا اعلام و درج نمی کنم ولی رمضان یه چیز دیگه ست...یه چیز دیگه...پس مبارکه... پارسال ماه مبارک کمیل تو دلم بود و تازه یه ماهش شده بود.ما حدود ده روزی مهمون خانواده همسری بودیم یه شهر دیگه.خانواده همسر ادمای خوب و خوش مشربی هستن الحمدلله و البته خوش خوراک(!)و هر وقت میریم خونه شون معمولا سنگ تموم میذارن واسه خوردنیا...دست پخت مامان همسر هم به همین جهت خیلی خوشمزه ست. حمید هر وقت میخواد از غذام تعریف کنه که خوب شده...